هزاران سال پیش، سرزمینی که بین رودهای فرات و دجله قرار داشت، میانرودان (بینالنهرین) نامیده میشد. این منطقه، که بیشتر آن اکنون در عراق و بخشهایی از آن در کشورهای اطراف قرار دارد، گهوارۀ تمدن غربی است. اولین شهرها، شهرکها، پادشاهیها و امپراتوریها در اینجا شکل گرفتند.
از میان این امپراتوریها، بزرگترین آنها امپراتوری ایران بود. تا قرن ششم قبل از میلاد، این امپراتوری از مصر و یونان در غرب تا هیمالیا در شرق گسترش یافته بود. این امپراتوری بر اساس تجارت بین شهرهایش بنا شده بود؛ تجارتی که از طریق شبکهای از جادهها که دریای مدیترانه را به قلب آسیا متصل میکرد، ممکن شده بود.
این جادهها یک دستاورد بزرگ بودند، اما سرنوشت آنها این بود که بخشی از جادههای ابریشم، شبکۀ معروف مسیرهایی که در نهایت چین را به غرب متصل کرد، شوند.
تحت حکومت سلسلۀ هان، بین سالهای ۲۰۶ قبل از میلاد تا ۲۲۰ بعد از میلاد، چین شروع به گسترش افقهای خود کرد. چین مرزهای خود را به سمت شمال و غرب گسترش داد تا به دشتهای وسیع اوراسیا، که بیشتر مناطق جنوبی روسیه امروزی را پوشش میدهد، برسد. این گسترش، مسیرهای تجاری ایران را با شبکۀ جادههای چین مرتبط کرد.
دشتهای اوراسیا منطقهای وحشی بودند. چینیها تلاش میکردند با تجارت با کوچنشینان منطقه صلح را حفظ کنند. برنج، شراب و منسوجات از جمله کالاهای محبوب بودند، اما ابریشم بسیار مطلوبتر از همه بود.
ابریشم به نماد ثروت، تجمل و قدرت تبدیل شد. حتی گاهی به عنوان ارز مورد استفاده قرار میگرفت. با گسترش تجارت، ابریشم به عنوان یک کالای لوکس در غرب نیز شهرت پیدا کرد. در واقع، زمانی که روم در میانۀ قرن اول قبل از میلاد بر دریای مدیترانه تسلط یافت، شهرت ابریشم در آنجا تثبیت شده بود.
اما تنها کالاها نبودند که بین شرق و غرب جریان داشتند. این مسیرها تسهیلکنندۀ تبادل و انتشار ایدهها نیز بودند.
قدرتمندترینِ این ایدهها، مذهبی بودند. فرقههای محلی به تدریج با نظامهای اعتقادی مستقر ترکیب شدند، فرآیندی که یک ترکیب غنی از ایدههای الهیاتی را ایجاد کرد. برای مثال، پانتئون خدایان یونانی به شرق رفت، در حالی که ایدههای بودایی از شمال هند به چین و سایر مناطق آسیا منتشر شد.
در واقع، این شبکهها تا حدی توضیح میدهند که چرا مسیحیت بعداً توانست از آغاز فروتنانۀ خود در فلسطین، به سرعت از طریق دریای مدیترانه و سراسر آسیا گسترش یابد.