داستان رکود بزرگ (بحران اقتصادی جهانی که یک دهه پیش از جنگ جهانی دوم آغاز شد) بهخوبی شناخته شده است. پس از یک سقوط فاجعهبار در بازار سهام در سال 1929، اقتصاد جهانی وارد یک دهه رکود پایدار شد. در ایالات متحده، دهه پررونق بیست (دورهای از رشد اقتصادی و فرهنگی شدید در ایالات متحده در دهه 1920، که با افزایش مصرفگرایی و تغییرات اجتماعی بزرگ همراه بود) بهطور ناگهانی پایان یافت. کسبوکارها ورشکست شدند، خانوادهها مزارع و خانههای خود را از دست دادند و پساندازهایی که به سختی به دست آمده بودند در هوا دود شدند. فقر و بیکاری به اوج رسید و ایمان به اینکه فردا بهتر از دیروز خواهد بود به شدت کاهش یافت.
امروز، این نسخه . روایت از وقایعِ آن دوران به روایت فراگیر تبدیل شده است. این منطقی است، زیرا تجربۀ میلیونها آمریکایی را توصیف میکند. اما این روایت چیز مهمی را از تصویر حذف کرده است.
پیام اصلی این بخش این است: هر کس تجربۀ مخصوص خودش را از اقتصاد و پول دارد.
وقتی جان اف. کندی در سال 1960 برای ریاست جمهوری نامزد شد، از او دربارۀ تجربهاش از رکود بزرگ پرسیدند. پاسخ او بسیاری از رأیدهندگان را شگفتزده کرد.
کندی گفت که خانواده کندیها در سال 1929 ثروتمند بودند. و در طول ده سال بعد، ثروت آنها از بین نرفت، بلکه افزایش یافت. تا سال 1939، این خانواده تعداد خدمتکارانش بیشتر شده بود و در خانهای بزرگتر از ابتدای دهه زندگی میکردند. او فقط زمانی که به هاروارد رفت و درباره رکود مطالعه کرد، فهمید که بسیاری از هموطنانش چقدر رنج کشیدهاند.
همانطور که معلوم شد، همۀ آمریکاییها شرایط یکسانی نداشتند. کندی میخواست این وضعیت را تغییر دهد. این یکی از دلایلی بود که توانست رأیدهندگان را قانع کند که فقط یک نخبۀ جدا از مردم نیست، بلکه رئیسجمهوری شایسته است. اما فقط ثروتمندان و فقرا نیستند که تجربههای متفاوتی از زندگی اقتصادی دارند، هر کدام از ما تجربیات متفاوتی داریم.
فرزند یک کارگر مزرعه بیکار و فرزند یک کارگزار موفق در منهتن فقط در طبقات اجتماعی تفاوت ندارند، بلکه درسهای بسیار متفاوتی دربارۀ چیزهایی مانند ریسک و پاداش در مورد پول یاد میگیرند. اما، همانطور که بعداً خواهیم دید، همین امر برای افراد ثروتمند نیز بسته به تجربیات زندگی فردیشان صادق است.
برای مثال، فرد ثروتمندی که در دوران تورم بالا بزرگ شده است، دیدگاه مالی متفاوتی نسبت به فرد ثروتمندی که فقط قیمتهای ثابت را تجربه کرده دارد. درسهای ناشی از این دیدگاههای متفاوت تعیین میکند که ما با پول چه میکنیم.
همۀ ما دوست داریم فکر کنیم که میدانیم جهان چگونه کار میکند، اما معمولاً فقط بخش کوچکی از آن واقعیت را تجربه میکنیم. و این اولین چیزی است که باید در مورد روانشناسی پول درک کرد: ما کمتر از آنچه فکر میکنیم میدانیم.