تصور کنید سردار یا اشرافزادهای هستید در دوران رنسانس. به تازگی سرزمینی را فتح کردهاید و میخواهید شاهزادهنشین خود را در آن بنا کنید. اما مردمان سرزمین جدید احتمالاً روی خوشی به شما نشان نمیدهند و شما را به عنوان شهریار تازه خود نخواهند پذیرفت. آنها شما را به عنوان یک بیگانه و مهاجم خارجی میشناسند. حال چگونه باید قلمروی جدید را کنترل کرد؟
در این شرایط، بهویژه زمانی که سرزمین تصرفشده از لحاظ زبان، فرهنگ و آداب و رسوم با سایر ممالک تحتسلطه شهریار متفاوت باشد، بنیان حکومت نیاز به محکمکاری دارد. نخستین قانون برای تثبیت حکومت این است که شهریار، خود در آن سرزمین ساکن شود. شهریاری که در میان مردمان تحت حکومتش سکونت داشته باشد، بهسرعت از هر آشفتگی و آشوبی که رخ میدهد باخبر میشود و سریعتر میتواند برای آن مشکل، چارهجویی کند.
از سوی دیگر، شهریار، اطرافیان مورد اعتمادش را نیز به همراه خواهد آورد تا به پیشبرد امورات کمک کنند. مردمان آن سرزمین نیز، از اینکه به آسانی به حاکم جدیدشان دسترسی دارند و با او ارتباط برقرار میکنند، خوشحال خواهند بود. حتی ممکن است به مرور او را دوست بدارند. مخالفان از حضور مداوم شهریار نگران و بیمناک خواهند بود. دشمن خارجی نیز در نزدیک شدن به مرزهای آن قلمرو احتیاط میکند.
اگر شهریار نتواند شخصاً در سرزمینش حضور داشته باشد، بهتر است گروهی را به نیابت از خود در آن منطقه مستقر کند. به این ترتیب، مردمان سرزمین به فرهنگ و سبک زندگی حاکمان جدید خو میگیرند و به آرامی جامعه خود را با این اصول تازه، تطبیق میدهند.
به طور کلی باید گفت که با مردم مغلوب، یا باید با مهربانی و نیکی رفتار کرد یا به کلی سرکوبشان کرد؛ چراکه مردم مغلوب میتوانند آسیب اندک را تلافی کنند و سعی در اقدام متقابل داشته باشند، اما توان مقابله با سرکوب شدید را ندارند؛ بنابراین آسیب به آنها باید به گونهای باشد که فرمانروا بابت انتقامجویی، نگرانی نداشته باشد.
قانون دوم این است که شهریار همواره برای محافظت از خود در برابر دشمنان و بدخواهان، تدابیری اندیشیده باشد.
یکی از اقدامات مؤثر در این خصوص، حمایت از همسایگان ضعیفتر است. اگر شهریار از آنها در برابر دشمنان قدرتمندتر محافظت کند، آنان نیز با کمال میل به قلمروی او خواهند پیوست. اتحاد این ممالک با یکدیگر میتواند به اندازهای قدرتمند باشد که دشمنانی را که چشم طمع به خاک شما دوختهاند عقب براند.
اما شهریار باید مراقب باشد. نباید اجازه دهد همسایگانش بیشازحد نیرومند شوند و خود، تهدیدی برای حکومت وی به شمار آیند.
بر اساس سومین قانون، شهریار خردمند نهتنها باید در حل مشکلات کنونی بکوشد، بلکه باید با دوراندیشی، به دشواریهای آینده نیز بنگرد تا در صورت وقوع بحران، آمادهٔ پاسخگویی باشد. شهریار باید هوشیار باشد و اقدامات پیشگیرانه انجام دهد. درست مانند درمان بیماریها که قبل از پیشروی مرض، آسانتر است، جلوگیری از حملات و حیلههای دشمنان نیز در ابتدا سادهتر و کمهزینهتر خواهد بود.
رومیان باستان زمانی که یونان را اشغال کردند، این قوانین را به کار بستند. آنها به هیچیک از رهبران محلی، حتی وفادارترینشان به رومیان، اجازه ندادند که نسبت به دیگران قدرت بیشتری پیدا کنند. به علاوه، رومیان با پیشبینی منازعات و درگیریهای احتمالی، بیدرنگ خود را درگیر حل مسئله میکردند و حتی سیاست پرهیز از جنگ نیز باعث نمیشد در کار خود تعلل کنند.