گاهی اوقات می توانید آینده را پیشبینی کنید. یوجنیو پاچلی، که به عنوان وزیر امور خارجه پاپ پیوس یازدهم خدمت می کرد، تأثیر بسیار متمایزی بر کسانی که با آنها تعامل داشت، بر جای گذاشت. از سفیران گرفته تا دولتمردان تا کاردینال های همکار، همهی مردم او را مردی عابد و متدین، اما اساساً فاقد اراده یا شخصیت می دانستند. این نظرات باید زنگ خطری میبود.
در آغاز سال 1939، یک پاپ پیر و بیمار، پیوس یازدهم با ایل دوچه، که به نام بنیتو موسولینی شناخته میشود، داشت رودررو میشد. پیوس یازدهم که از سیاستهای نژادی او بیزار بود و از ارتباطش با هیتلر میترسید، در حال تهیهی یک بخشنامهی همراه با سخنرانی بود. و تصمیم داشت در هر دو موضعی سختگیرانه علیه نازیسم و قوانین ضدیهودی رژیم فاشیستی ایتالیا اتخاذ کند.
متأسفانه برای جهان، در 10 فوریه، درست چند روز قبل از برگزاری سخنرانی، پاپ تسلیم شد، سلامتی رو به وخامت خود را از دست داد و درگذشت. نمایندگان موسولینی بلافاصله از پاچلی درخواست کردند که چاپ و توزیع سخنرانی پاپ پیشین را متوقف کند. پاچلی موافقت کرد که بهتر است نسخههای موجود را از بین ببریم.
در اجلاس پاپ که به دنبال آن برگزار شد، یوجنیو پاچلی به عنوان پاپ انتخاب شد. او نام پیوس دوازدهم را پس از پاپ پیشین برگزید، اگرچه این دو مرد از نظر شخصیتی و رفتاری اشتراکات بسیار کمی داشتند.
پاپ پیوس دوازدهم مصمم بود که پاپ صلح باشد. او می خواست کلیسا را از نظر اخلاق و تقوا تقویت کند. به این ترتیب او محافظهکار بود و نقش کلیسا را مستقل از ناسیونالیسم مینگریست. یک روز او یک سخنرانی بر اساس کتاب مقدس رومیان 13:1 انجام داد که به مسیحیان دستور می دهد که تسلیم اقتدار حکومت های خود شوند.
این روزهای اولیهی پاپ شدن پیوس دوازدهم، همان پیشگویی آینده است که در ابتدای این بخش به آن اشاره شد. عقب نشینی فوری او از برنامه های پاپ پیشین و تمرکز او بر صلح بدون توجه به عدالت، نشانه های اولیهی چگونگی مدیریت بقیهی جنگ بود.
در حالی که پیوس دوازدهم به طور کلی از اتخاذ مواضع سیاسی خودداری می کرد، او مشتاق مشارکت در میانجیگری برای برقراری صلح بود. یکی از اولین اقدامات او تلاش برای گرد هم آوردن یک نشست صلح بود. موسولینی و هیتلر به او پاسخهای سخیفی دادند و در نهایت ایدهی او را رد کردند و چنین ملاقاتی صورت نگرفت.
اما جلساتی از نوع دیگر رخ داد.