اولین نوشته های بشر باستان حاوی اشاراتی به تنقیه است. تنقیه یا اِنِما عمل وارد کردن مایعات به رودهی بزرگ از راه مقعد است. در مصر باستان، فرعون یک «ملازم تنقیه» داشت که تمام تنقیه های او را مدیریت می کرد. در لوح های بابلی و آشوری باستانی استفاده از تنقیه از 600 سال قبل از میلاد ذکر شده است. سوسروت، پدر جراحی هندی، جزئیات وسایلی را که برای تمیز کردن روده استفاده می کرد، مکتوب کرده است.
چرا بشریت برای چنین مدت طولانیای درگیر وضعیت رودهی انسان بوده است؟ پاسخ ممکن است در نقل قولی باشد که به بقراط نسبت داده شده است: «همهی بیماری ها از روده شروع می شوند.»
معلوم شد که بقراط در تفکر خود چندان اشتباه نمیکرده است. اکنون می دانیم که سلول های ایمنی که در سرتاسر روده قرار دارند، بزرگترین بخش سیستم ایمنی را تشکیل می دهند. علاوه بر این، روده مجهز به سیستم عصبی اختصاصی خود است که بسیاری از مردم از آن به عنوان مغز دوم یاد می کنند. و گویا این کافی نیست، روده حاوی سلول های غدد درون ریز است که 20 نوع هورمون را در خود جای داده و همچنین حاوی بزرگترین منبع سروتونین در بدن شما است.
این سیستم ها مستقل از بقیهی بدن نیستند و فقط در روده تأثیر ندارند. آنها از طریق عصب واگ با مغز ارتباط برقرار می کنند. بنابراین اگر تا به حال در مورد چیزی «دلشوره» داشته اید، این عبارت چیزی بیش از یک استعاره است. احتمالاً به معنای واقعی کلمه در دل یا به طور دقیقتر، رودهتان اتفاقی افتاده است.
با استفاده از این بزرگراه عصب واگ، مغز شما هر روز هزاران اطلاعات را از رودهتان دریافت می کند و آن اطلاعات را در خاطرات ذخیره می کند. مطالعات نشان می دهد که شما از حدود 90 درصد آن اطلاعات هرگز آگاه نخواهید شد، اما این اطلاعات می تواند بر نحوهی رفتار شما در پاسخ به محرک های خاص تأثیر بگذارد. تحقیقات همچنین نشان داده است که 90 درصد اطلاعات منتقل شده در این محور، از روده به مغز منتقل شده و تنها 10 درصد دیگر از مغز به روده منتقل می شود. روده را مانند یک مامور در این زمینه که اطلاعات را به دفتر مرکزی ارسال می کند، در نظر بگیرید.
بنابراین، با وجود تمام این اطلاعات، جای تعجب نیست که محققان دربارهی نقش روده در ایجاد شرایط روحی و عاطفی مانند افسردگی و اضطراب، احتمالاتی را گمانهزنی میکنند.
در سال 1822، دکتر ویلیام بومونت، جراح ارتش، توانست به شیوه ای عجیب و غریب، مستقیماً شاهد تأثیر مستقیم احساسات بر هضم غذا باشد. او مردی به نام الکسیس سنت مارتین را که به طور تصادفی به شکمش شلیک شده بود، معالجه کرد.
در حالی که دکتر بومونت میتوانست به سنت مارتین کمک کند تا عملکرد بدنش را دوباره به دست آورد، اما نمیتوانست شکم او را برای همیشه ببندد. در نتیجه، دسترسی کافی به معده وجود داشت تا دکتر بومونت بتواند عمل هضم را در زمان رخ دادنش مشاهده کند. با موافقت سنت مارتین، دکتر بومونت اثرات مستقیم محرک های عاطفی بر واکنشهای گوارشی را مطالعه کرد.
از آنجایی که آزمایش ها اغلب برای سنت مارتین ناراحت کننده بود، او اغلب در طول این فرآیند ناراحت می شد. دکتر بومونت با تماشای فعالیت معده سنت مارتین در حالی که خلق و خوی او تغییر می کرد، دریافت که خشم سنت مارتین باعث کاهش هضم غذا در او میشود.
در حالی که آزمایشهای بومونت نشان داد که چگونه احساسات بر هضم تأثیر میگذارند، آزمایشهای بعدی نشان داد که چگونه میکروبهای روده بر رفتارها تأثیر میگذارند. دانشمندان میکروب های مدفوع را از یک موش به موش دیگر پیوند زدند و تغییرات رفتاری آن را مشاهده کردند. آنها دریافتند که یک موش درونگرا که میکروب های یک موش برونگرا را دریافت کرده بود، برونگراتر شد. و یک موش لاغر با تزریق میکروب های یک موش چاق، عادات غذایی خود را تغییر داد و وزن اضافه کرد.
این قلمرویی گسترده از حدس و گمان در مورد نقش میکروب های روده در احساسات و رفتارهای شما و اینکه در آینده چه درمان های مبتنی بر روده ممکن است کشف شود، را به روی ما میگشاید.