فیلسواری را تصور کنید که پشت فیلی نشسته و سعی میکند افسارش را به دست گیرد.
فیلسوار و فیل هریک نماد بخشی از وجود انساناند. فیلسوار نماینده بخش خودآگاه، استدلاگر و منطقی ذهن انسان است که میکوشد رفتار فیل را تفسیر و طبقهبندی کند و به تربیت و کنترل فیل بپردازد؛ اما فیل، آن بخش ناخودآگاه، خودکار و افسارگسیخه ذهن آدمی است که بهسادگی رام و کنترل نمیشود و چهبسا در بسیاری از جنگها بتواند فیلسوار را شکست دهد.
ذهن انسان به بخشهای مختلفی تقسیم شده است که گاهی اهداف متناقضی را دنبال میکنند، مثل استعاره فیل و فیلسوار. در ادامه، چهار روش تقسیمبندی ذهن را از نظر میگذرانیم.
۱) ذهن در برابر جسم
جسم میتواند دستور کار مختص خودش را داشته باشد که همیشه همراستا با دستور کار مغز و ذهن نیست (یعنی ارادی نیست). سیستم عصبی خودکار شبکهای از اعصاب را کنترل میکند که کاملاً مستقل از کنترل ارادی عمل میکند. به همین دلیل است که گاهی حرکات غیرارادی جسم آنچه درصدد پنهانکردنش بودیم را فاش میکند: تپش قلب، گلگونشدن چهره، بند آمدن زبان و ... افکار محرمانهمان را لو میدهند.
۲) چپ در برابر راست
مغز به دو بخش نیمکره راست و نیمکره چپ تقسیم شده است که هرکدام عملکردهای متفاوتی دارند. نیمکره چپ مختص پردازش زبان و فعالیتهای تحلیلی است و در زمینه بصری و دقت در جزئیات خوب عمل میکند. و نیمکره راست در پردازش نقشونگارها در فضا خوب است. تقسیمکار مغز نشان میدهد ذهن، مجموعهای از واحدهای کوچکتر است که قادرند بهطور مستقل یا علیه هم فعالیت کنند.
۳) تازه در برابر کهنه
همراه با تکامل نخستیسانان لایهای جدید از بافت عصبی به وجود آمد به نام نئوکورتِکس که همان بخش خاکستری، مشخصه ویژه مغز است و دور سیستم لیمبیک را پوشانده است. بخش جلویی نئوکورتکس درگیر کارهایی مثل فکرکردن، برنامهریزی و تصمیمگیری میشود؛ یعنی اموری که ما را به ورای واکنشهای غریزی میبرند، اگرچه نمیتوان گفت احساسات در این بخش جایی ندارند؛ بخش پایینی کورتکس گسترهای از احساسات را در این بخش فعال میکند مثل لذت و درد، سود و زیان و غیره. به نظر میرسد اجداد ما صرفاً حیواناتی بودهاند که احساسات و تحریکات غریزی سیستم لیمبیک آنها را هدایت میکرد تا اینکه نئوکورتکس محملی برای خِرد شد.
۴) کنترلشده در برابر خودکار
دو سیستم پردازشی در ذهن فعالاند: کنترلشده (فیلسوار) و خودکار (فیل).
بیشتر پردازشهای ذهنی خودکارند، یعنی بهصورت غیرارادی و بدون نیاز به تفکر و توجه آگاهانه انجام میشوند، مثل پلکزدن و نفسکشیدن. این پردازش میتواند چندین کار را بهصورت موازی و همزمان مدیریت کند. این سیستم، محرّک عملکردهای سریع است که با القای درد و لذت، احساس خطر، ترس و ... به بقای موجودات کمک میکند. درمقابل، پردازشهای کنترلشده محدودند، فقط میتوانند به یک موضوع آگاهانه فکر کنند. این پردازش از جنس تفکر است و هر آن چیزی است که دربارهاش فکر میکنید.
پردازش کنترلشده به انسان کمک میکند به اهداف بلندمدت فکر کند، خطمشی میدهد، ما را از سلطه زمان حال دور میکند و کمک میکند با دوراندیشی از برخی لذتها و وسوسهها که در طولانیمدت برایمان مضرند فاصله بگیریم و جایگزینهایی را تصور کنیم که همین حالا دربرابر چشمانمان نیستند.
پردازش کنترلشده به فیلسواری میماند که مشاور و خدمتگزار فیل است و به او کمک میکند بهتر انتخاب کند.
فیل و فیلسوار هر یک هوش خود را دارند و اگر با یکدیگر هماهنگ شوند منجر به شکوفایی انسان میشوند. اگرچه این دو همیشه در صلح نیستند. فیل میتواند با قدرتی که دارد فیلسوار را کلهپا کند، مثلاً میتواند منجر به ناکامی در خویشتنداری شود، یا مزاحمتهای فکری ایجاد کند.