امروز همهجا پر شده است از تبلیغات رنگارنگ درباره موفقیت افراد و سازمانهای مختلف. اگر این تبلیغات شما را به این فکر میاندازد که همه آنها یک شبه موفق شدهاند، پس معلوم است هنوز چیزی از اثر مرکب نمیدانید.
اثر مرکب تنها برای ثروتمند شدن نیست؛ اگر میخواهید وزن کم کنید، اگر میخواهید رابطه عاشقانه بهتری داشته باشید، اگر میخواهید فرزندان بهتری تربیت کنید، اگر میخواهید سلامت باشید و اگرهای دیگر، اثر مرکب تنها راهی است که باید در پیش بگیرید.
در این شیوه که من آن را شاهکلید موفقیت خود میدانم، لازم است در مسیر رسیدن به خواستههایتان ثابتقدم باشید. زمان عامل مهمی است؛ چراکه هر عمل کوچکی را که امروز انجام میدهید به نفع یا به ضرر نتیجه بزرگ دلخواهتان تغییر میدهد و میرود. برخی افراد نمیدانند که چگونه باید ثابتقدم باشند. من همیشه به آنها میگویم تنها کافی است دست از تلاش و کار سخت برندارید.
پدرم میگفت مهم نیست که یک آدم چقدر باهوش باشد، مهم این است که آنقدر سخت کار کند که بتواند کمبود تجربه، مهارت، هوش و استعدادش را جبران کند. بدیهی است که هنگام آغاز کاری جدید، در آن زمینه، مهارت، استعداد و تجربه کافی نداشته باشید و رقبایتان در این موارد از شما بهتر باشند؛ اما مگر نمیخواهید موفق شوید؟ در این صورت، راهی جز تلاش بیشتر برای جبران این کمبودها سراغ دارید؟
من در هجده سالگی درآمد شش رقمی داشتهام، در بیست سالگی در منطقه اعیاننشین شهرم صاحبخانه شدهام، در بیستوچهار سالگی به درآمد بالای یک میلیون دلار رسیدهام و در بیستوهفت سالگی میلیونری خودساخته بودهام. به من اعتماد کنید، من هیچ اصلی را به اندازه اثر مرکب در زندگی خود مؤثر نمیدانم.
شما باید انضباط و ذهنیت لازم برای مسئولیتپذیری را به دست آورید و تداوم در کار را فراموش نکنید. جامعه فریبمان میدهد که همیشه سریعترین و کوتاهترین راه را برگزینیم؛ اما اگر میخواهید موفق باشید و به هرآنچه که میخواهید برسید، باید همین حالا تصمیم بگیرید که از نتایج کوتاهمدت چشمپوشی کنید.
اثر مرکب، اصل «درو کردن پاداشهای بزرگ از طریق مجموعهای از انتخابهای کوچک و هوشمندانه» است. در هر مسیری که هستید بهتر است بدانید تغییرات، چه مثبت و چه منفی، همیشه بسیار نامحسوس هستند. این تغییرات جزئی، نتایج کوچک و پایداری را رقم میزنند و آثار بزرگ و آشکاری ندارند؛ اما ثابتقدمی در ایجاد تغییر (چه مثبت و چه منفی)، به مرور زمان، نتایج چشمگیری به همراه خواهد داشت.
انتخابهای کوچک و هوشمندانه وقتی با ثباتِ قدم همراه شوند، منجر به تغییراتی بنیادین خواهند شد.
بگذارید با چند مثال، اثر مرکب را برایتان ملموستر کنم. تصور کنید که میان سه میلیون دلار پول نقد و سکهای یک سِنْتی که ارزش آن طی یک ماه آینده دو برابر خواهد شد، باید یکی را انتخاب کنید. اگر به اصل اثر مرکب آگاه باشید، میدانید که انتخاب سکه عاقلانهتر است؛ اما حتی باوجود این نیز ترجیح دادن یک سکه به این میزان از پول نقد، کار سادهای نیست.
اگر فرض کنیم که شما آن ۳ میلیون دلار نقد را انتخاب کردید و دوستتان آن سکه یک سنتی را، پنج روز بعد از این انتخاب، شما همچنان ۳ میلیون دلار دارید و دوستتان ۱۶ سنت.
در روز دهم، درحالی که ممکن است شما بخشی از ۳ میلیون دلار خود را خرج کرده باشید، ارزش آن سکه یک سنتی به ۵ دلار و ۱۲ سنت رسیده است. اگر همینطور و با همین روند پیش برویم، دوستتان در روز سیویکم ثروتی بالغ بر ۷۳۷۴۱۸,۱۰ دلار و ۲۴ سنت به هم زده است. یعنی بیش از سه برابر ۳ میلیون دلار شما!
این موفقیت در کسب سرمایه، بیشتر حاصل اعتماد به اثر مرکب در زمان انتخاب است.
بگذارید مثال دیگری بزنم؛ سه دوست را در نظر بگیرید که از کودکی باهم بزرگ شدهاند و حالا در یک محله ساکن هستند، هر سه ازدواج کردهاند و سالانه حدود 50 هزار دلار درآمد دارند. دوست شماره یک، لَری است که به کارهای همیشگی خود مشغول است. او اغلب احساس خوبی دارد؛ اما از اینکه هیچچیز تغییر نمیکند گلهمند است.
دوست شماره دو، اسکات است که به تازگی شروع به انجام کارهای کوچکی کرده که تا پیش از آن نمیکرده است. مثلاً با خودش قرار گذاشته تا هر روز ۱۰ صفحه کتاب بخواند، ورزش کند، به مطالب صوتی الهامبخش گوش کند و روزانه ۱۲۵ کالری از رژیم غذایی خود بکاهد. لازمه این کار شاید فقط کمتر کردن مصرف نان یا برنج، نخوردن یک قوطی نوشابه یا جایگزین کردن سس کم کالریتر به جای مایونز باشد.
دوست شماره سه، بِرَد است که بهتازگی تلویزیون بزرگ و جدیدی خریده تا برنامههای دلخواهش را با لذت بیشتری دنبال کند. یک میز مخصوص نیز در گوشه نشیمن قرار داده تا از انواع نوشیدنیها بهره ببرد، همچنین میخواهد دسرهای جدیدی درست کند. برد دوست دارد شاد باشد و لذت ببرد.
بعد از پنج ماه، تفاوت خاصی میان لری، اسکات و برد به چشم نمیخورد. هرکدام از آنها با الگوی رفتاری خاص خودشان پیش میروند؛ اما پنج ماه زمان کافی برای سنجش پیشرفت یا پسرفت افراد نیست. در ماه بیستوپنجم، کمکم تغییراتْ واضح و قابل اندازهگیری میشوند؛ اما بازهم زمان لازم است. درنهایت بعد از سیویک ماه، اسکات حدود ۱۰۰۰ ساعت صرف مطالعه و تحقیق در جهت توسعه فردی کرده و با کم کردن روزی ۱۲۵ کالری، ۱۵ کیلوگرم کاهش وزن داشته است.
برد اما با فریب خوردن از تلویزیون جدید خانهاش، زمان بیشتری را پای تماشای برنامههای به دردنخور گذرانده و به همان نسبت از کار و زندگی خانوادگی خود دورتر مانده است. در ضمن، بیشتر و بیشتر نوشیده و اضافه وزن پیدا کرده است. لری، دوست شماره یک، همان کسی هست که بود؛ تغییری در زندگیاش رخ نداده، احتمالاً به همین دلیل هم کمی بیحوصله و تندخو شده است.
جادوی اثر مرکب در این است که در نهایت، تفاوت عظیمی ایجاد خواهد کرد.
اگر بازگو کردن این نتایج کلی، از نظر شما کمی نمایشی به نظر میرسد، حق دارید. زمانی همهچیز را باور خواهید کرد که اثر موجی را بشناسید. برای مثال، اگر میگوییم که نشستن پای تلویزیون باعث کمتحرکی و اضافه وزن برَد طی ۳۱ ماه شده است، اثر موجی آن بدینترتیب بوده است: برد تعدادی کیک مافین که بهتازگی از شبکه آشپزی یاد گرفته، میپزد. او به این کار خود افتخار میکند و خانواده نیز شیرینیهایش را دوست دارند.
پس برد به طور منظم شروع به پختن مافین و شیرینیهای جدید دیگری میکند. او حالا بیش از حد شیرینی میخورد؛ اما نه آنقدر بیشتر که کسی متوجه شود! خوردن شیرینی بیشتر، بر کیفیت خواب برد تأثیر میگذارد؛ خوب نمیخوابد و در نتیجه صبحها بدخلق میشود.
او نمیتواند با انرژی و بهرهوری کافی سر کار خود حاضر شود، پس رضایت رئیس خود را جلب نکرده و شبها با ناراحتی به خانه برمیگردد. حوصلهای برای پختن شام ندارد و به غذاهای آماده رو میآورد. در این میان، روابطش با همسر و فرزندان خود نیز متزلزل شده است. حوصله آنها را ندارد، پس از آشکار شدن اضافه وزن، حس میکند دیگر زیبا نیست و درنهایت شروع به عیبجویی از خود و دیگران میکند.
تمام این سلسله مراتب را من اثر موجی مینامم. قطعاً برد نمیتوانست از سرآشپزهای معروف برنامههای تلویزیون یا کارآگاههای سریالهای جنایی محبوبش درس زندگی و توسعه فردی بیاموزد! پس عدم موفقیت او در این زمینه، حاصل انتخاب خودش است.