آیا تا به حال پیش آمده که سعی کرده باشید رئیس خود را تحت تاثیر قرار دهید، اما تلاش های شما نتیجه معکوس داشته باشد؟ خب، ممکن است به طور تصادفی قانون اول بازی قدرت را زیر پا گذاشته باشید، که به قول گرین این است که «هرگز از استاد برتری نخواهید داشت».
قانون اول قدرت، حکم می کند که ما باید در برابر مافوق خود، مردمی که از ما قدرت بیشتری دارند، فروتن جلوه کنیم.
از این گذشته، افراد قدرتمند می خواهند در مرکز توجه قرار گیرند. تلاش بیش از حد برای تحت تأثیر قرار دادن آنها می تواند توجه را از آنها و به سمت شما منحرف کند و به غرور آنها در این فرآیند لطمه بزند.
اما بدتر از آن، این است که رفتارتان به گونهای باشد که شما را برتر از آنها نشان دهد، حرکتی که میتواند باعث شود رئیستان شما را تهدیدی برای موقعیت خود بداند. اگر این اتفاق بیفتد، آنها ممکن است (درواقع به احتمال زیاد) سعی کنند شما را به طور کامل از موقعیتتان حذف کنند.
رابطه بین شاه لوئی چهاردهم فرانسه و نیکلاس فوکه، وزیر دارایی پادشاه را در نظر بگیرید. فوکه که یک مشاور باهوش و وفادار بود، تبدیل به فردی غیرقابل جایگزین شد، اما این امر تضمینی برای او نبود که پس از مرگ وزیر فعلی به مقام نخستوزیری برسد. فوکه برای جلب رضایت پادشاه، یک مهمانی مجلل در قصر خود برپا کرد. قصری که به صورت افراطی مبله و تزئین شده بود. هدف از این مهمانی این بود که به شاه نشان دهد که چقدر ارتباط خوب و تأثیرگذاری دارد.
روز بعد فوکه به دستور پادشاه دستگیر شد. لویی چهاردهم احساس میکرد که فوکه از او پیشی گرفته است، بنابراین وزیر را به دزدی برای انباشت چنین ثروت گزافی متهم کرد. صحت و سقم اتهام اهمیتی نداشت. آنچه مهم بود، این بود که فوکه الباقی عمر خود را در زندان گذراند.
بنابراین اکنون می دانید: اعمال تجملامیز و زیادهخواهانه و نمایش درخشش خود، ممکن است رئیس شما را تحت تأثیر قرار ندهد. کاملا برعکس، ممکن است او را ناراحت کند. پس چگونه می توانید نظر او را جلب کنید؟ خوب، یک استراتژی بهتر این است که همیشه کاری کنید که مسئولِ بالادستی شما، بهتر از دیگران، حتی بهتر از خودتان به نظر برسد.
به عنوان مثال گالیله را در نظر بگیرید. او به شدت برای تحقیقات خود به بودجه نیاز داشت و راهی مبتکرانه برای به دست آوردن آن یافت. او سالها را صرف التماس از مشتریان مختلف برای دریافت بودجه کرده بود، اما معمولاً به جای پول نقد، هدایایی دریافت میکرد. بنابراین، زمانی که در سال 1610، چهار قمر مشتری را کشف کرد، تصمیم گرفت بر روی یک خانواده، یعنی خانوادهی مدیچی تمرکز کند.
اندکی قبل، «کوزیمو دوم مدیچی»، سیارهی مشتری را به عنوان نماد سلسله مدیچی معرفی کرده بود. هنگامی که گالیله چهار قمر مشتری را کشف کرد، کشف خود را با بر تخت نشستن کوزیمو دوم مدیچی ربط داد و آن را یک رویداد کیهانی اعلام کرد که از برتری این خانواده خبر داد. او گفت که چهار قمر نماینده کوزیمو دوم و سه برادرش هستند، در حالی که مشتری خود کوزیمو اول، پدر چهار برادر مدیچی است. این کار، غرور حامی او را غلغلک داد و او این کشف را به عنوان یک فال آسمانی تفسیر کرد که عظمت خانواده را تأیید می کند.
با جلوه دادن خانواده مدیچی به عنوان خانوادهای باشکوه و همراستا کردن نام آنها با کیهان، گالیله توانست موقعیت خود را به عنوان فیلسوف و ریاضیدان رسمی کوزیمو دوم تثبیت کند. او دیگر هرگز مجبور نبود برای تأمین بودجه التماس کند.