وقتی واژه سوسیالیسم را میشنوید چه فکری به ذهنتان خطور میکند؟
برای بسیاری، این واژه به نسخهی بدنام خود یعنی اتحاد جماهیر شوروی و دیکتاتور بیرحمش، ژوزف استالین، تقلیل یافته است.
با این حال، استالینیسم شوروی تنها شکل سوسیالیسم نیست. در واقع، سوسیالیسم از زمان پیدایش در قرن نوزدهم به اشکال مختلفی درآمده است. تفاوت قابل توجه بین کوبا و سوئد را در نظر بگیرید. اولی یک دولت تکحزبی کمونیستی است و دومی یک دموکراسی اجتماعی پارلمانی. با وجود اینکه این دو کشور از نظر سیاسی فاصلهی زیادی دارند، هر دو دارای نظام حکومتی هستند که از ایدههای سوسیالیستی نشأت میگیرد و بر اساس ویژگیهای مشترک سوسیالیستی بنا شده است.
اصلیترین هدف تمامی اشکال سوسیالیسم ایجاد یک جامعهی برابر است. و اگرچه اشکال مختلف سوسیالیسم در مورد چگونگی دستیابی به این هدف اختلاف دارند، همه متفقالقول هستند که نابرابریهای موجود در درآمد و قدرت در جامعه ناشی از نظام اقتصادی حاکم بر جهان امروز یعنی سرمایهداری است. تمامی سوسیالیستها با شدتهای متفاوت، در پی حذف موانع ساختاری هستند که توسط سرمایهداری، بهویژه مالکیت سرمایه توسط یک اقلیت کوچک، ایجاد شده است تا همهی اعضای جامعه به طور برابر به رفاه برسند.
حتی فراتر از آن، تمامی سوسیالیستها به امکان ایجاد یک جامعهی برابر بر اساس همبستگی انسانی اعتقاد دارند. این باور خوشبینانه ریشه در فرضی اساسی دارد: اینکه انسانها به طور طبیعی به همکاری گرایش دارند، و نه رقابت.
اما چگونه میتوان چنین نظام برابریطلبانهای را به وجود آورد؟ خوب، همهی سوسیالیستها معتقدند که چنین نظامی باید از طریق اقدامات آگاهانهی انسانی به وجود آید. این امر به طور طبیعی اتفاق نمیافتد؛ عمل انسانی لازم است. به عبارت دیگر، اگر مردم خواهان تغییر هستند، باید خود عوامل آن تغییر باشند.
حالا که ایدهای از مشترکات سوسیالیستها داریم، بیایید به بررسی چگونگی توسعه این ایدئولوژی بپردازیم. زمان آن است که به قرن نوزدهم، دوران صنعت و پیشرفت، بازگردیم.