ساعتها در دوران مدرنیته به نماد زمان تبدیل شدند، زیرا در بیشتر تاریخ، نیازی به سنجش دقیق زمان نبود. در حالی که تمدن های باستانی دستگاه هایی برای تشخیص زمان روز داشتند، مانند ساعت های خورشیدی و ساعتهای آبی، آنها دلیلی برای تقسیم کردن زمان به بخش های عددی نداشتند.
در واقع، فرآیند تقسیم زمان به واحدهای خطی تا قرن ششم آغاز نشد، زمانی که توسعه ساعات شرعی مسیحیت، هشت لحظه از روز را مشخص میکرد که راهبان باید دعا کنند.
پنج قرن بعد، راهبان سیسترسین با استفاده از برج های ناقوس در سرتاسر صومعه های خود، این عمل را شدت بخشیدند. این فناوری جدید به زودی مورد استفاده قرار می گیرد و به ساعت های عمومی و خصوصی تبدیل می شود. سپس با تبدیل شدن شهرهای اروپایی به مراکز قدرت و تجارت این نوع ساعتها به سرعت گسترش می یابند.
در حالی که ساعتهای برجک مکانیکی هنوز عمدتاً برای هماهنگی مورد استفاده قرار میگرفتند، این ساعتها به انجام تجارت کمک میکردند و نشانگر پایان کار یک روزه بودند. برخلاف برجهای ناقوس در صومعهها، ساعتهای جدید قادر بودند واحدهای زمانی را برابر و قابل شمارش نشان دهند.
تاریخ زمان نیز عمیقاً با استعمار و مبارزات برای کسب قدرت درگیر است. تصادفی نیست که کرونومترهای دریایی در قرن هجدهم در بریتانیا اختراع شدند، درست زمانی که قدرت استعماری در حال توسعه و تبدیل شدن به سلطهی بین المللی بود.
در آغاز دهه 1850، «ساعتهای اصلی» در گرینویچ، انگلستان، شروع به ارسال زمان گرینویچ (GMT) به «ساعتهای فرعی» در سراسر کشور از طریق پالسهای الکتریکی کردند، به این ترتیب همهی قطارها اجازه میتوانستند طبق برنامهی یکسان حرکت کنند.
در همین حال، سیستم های راه آهن در ایالات متحده و کانادا در ابتدا هیچ منطقه زمانی استانداردی نداشتند، که هماهنگی آنها را تقریبا غیرممکن می کرد. مهندس سندفورد فلمینگ در حین کمک به طراحی شبکهی راه آهن کانادا، ایده «روز کیهانی» را مطرح کرد.
طبق استراتژی او، همهی افراد روی این سیاره از یکی از 24 منطقه زمانی استفاده میکنند، که ساعت 24 ساعته را منعکس میکند، یا چیزی که ما اکنون از آن به عنوان «زمان نظامی» یاد میکنیم. در سال 1884، در کنفرانس بین المللی مریدین، این 24 منطقهی زمانی به طور رسمی تعیین شدند، و گرینویچ به عنوان نصف النهار اصلی شناخته شد: نقطه ای که زمان در سراسر جهان، نسبت به آن نقطه اندازهگیری می شود.