زندگیهای ما با وظایف و مسئولیتهای زیادی پر شدهاند که باعث میشود نتوانیم تشخیص دهیم کدام یک از آنها برای ما مهمترین هستند، یعنی اولویتهای ما. حتی اگر به طور جدی تلاش کنیم تا تمام وظایف خود را بررسی کرده و آنهایی که باید اولویتبندی کنیم را انتخاب کنیم، باز هم با حجم زیادی از کارها روبرو میشویم.
این حجم زیاد از کارها به شدت بهرهوری ما را کاهش میدهد. خوشبختانه، میتوانیم با پذیرفتن اصلگرایی، اولویتهای خود را مشخص کنیم.
اصلگرایی بر چهار نکتهی اصلی تمرکز دارد:
1. کار کمتر، اما بهتر انجام دهید. سنگبنای اصلگرایی، شناسایی همیشگی چیزهای کماهمیت در زندگیتان برای حذف آنها و انجام بهتر کارهای باقیمانده است.
2. رد کردن این ایده که باید همه چیز را انجام دهیم و به جای آن انتخاب مسیرهای مشخصی که میتوانید در آنها برجسته شوید. اصلگرایی به معنی پیشرفت اندک در تعداد زیادی از کارها نیست. بلکه، یک مسیر را انتخاب کرده و در چیزهایی که برای شما اهمیت بیشتری دارند، پیشرفت زیادی کنید.
3. همواره خود را زیر سوال ببرید و برنامههای خود را مطابق با آن بهروزرسانی کنید. فرایند تصمیمگیری دربارهی اینکه چه چیزی ارزش انجام دارد و چه چیزی باید کنار گذاشته شود، همیشگی است. یک فرد اصلگرا همواره در حال تصمیمگیری است که آیا کاری که انجام میدهد واقعاً ارزش زمان او را دارد یا باید زمان و انرژی خود را در زمینهای بهرهورتر سرمایهگذاری کند.
4. سرانجام، پس از بیرون کشیدن وظایف حیاتی از میان بسیاری از امور بیاهمیت، فرد اصلگرا وقت را تلف نمیکند و برای اطمینان از اجرای تغییرات دست به کار میشود.
در حالی که همهی اینها ممکن است آسان به نظر برسد، اما اکثر ما در واقع از این هدف دور هستیم. در ادامه، متوجه خواهید شد که چقدر از رویکرد اصلگرایی فاصله داریم.