ما معمولاً تصمیمهای خود را به شکل انتخاب از بین دو گزینه فرض میکنیم. درواقع، زمان زیادی را به درگیری انتخاب بین انجام دادن یا انجام ندادن یک کار خاص تلف میکنیم. اما این نگاه ساده و دوگانه باعث میشود از گزینههای دیگر غافل شویم.
وقتی در چنین وضعیتی گیر کردید، تمام گزینههایی که در اختیارتان قرار دارد را در نظر بگیرید.
مثلاً نوجوانها، اغلب درگیر تصمیمگیریاند: سیگار بکشم یا نه؟ مهمانی بروم یا نه؟
روشن است که این موارد انتخابهایی نیستند که گزینههایی چندتایی به همراه داشته باشند. اینها تنها شامل رأی مثبت یا منفی به گزینهای ساده هستند.
اگر به تصمیم یک نوجوان برای رفتن یا نرفتن به یک مهمانی، گزینههای سینما رفتن و یا تماشای بازی فوتبال هم اضافه شود، انتخاب سادهتر میشود.
فکر کنید که بین انتخاب یک ضبطصوت تجملی ۱۰۰۰ دلاری و یک ضبط معمولی ۷۰۰ دلاری گیرکردهاید. راهی که میتوانید در تصمیمگیریهای دشوار به شما کمک کند، در نظر گرفتن هزینهی فرصتهای از دسترفته (Opportunity Cost) است. برای محاسبهی «هزینهی فرصتهای ازدسترفته» فکر کنید که در صورت خرید ضبط ارزانتر با آن ۳۰۰ دلار ذخیره شده چهکار خواهید کرد.
مثلاً آیا ترجیح میدهید ضبطی داشته باشید که طراحی زیباتر و صدای خوبی دارد؟ و یا یک ضبط ساده و ابتدایی همراه با چندین آلبوم موسیقی به ارزش 300 دلار؟
شاید باور این موضوع سخت باشد ولی ما معمولاً هزینهی فرصتهای ازدسترفته را نادیده میگیریم.
در آزمایشی به افرادی که از ویدیوی خاصی خوششان آمده بود دو گزینه پیشنهاد شد: خرید آن ویدیو به قیمت ۱۴.۹۹ دلار و یا نخریدن آن.
در این شرایط فقط ۲۵ درصد از آنها از خرید خودداری کردند. اما هنگامیکه برای توضیح گزینه «نخریدن» از جملهی «۱۴.۹۹ دلار را برای خرید چیزهای دیگر نگهدارید» استفاده شد، ۴۵ درصد افراد از خرید ویدیو خودداری کردند.
ازآنجاییکه در هر دو حالت انتخاب مشابه بود این مثال نشان میدهد حتی اشارهای کوچک به گزینهای دیگر میتواند تصمیمگیری ما را بهبود بخشد.