شغل مورد علاقه

آلن دو باتن

راهنمای عملی برای یافتن کار رضایت‌بخش

29 دقیقه
5 (1 نفر)

کتاب شغل مورد علاقه درباره‌ی چیست؟

کتاب «شغل مورد علاقه» یا «A Job To Love» چاپ سال 2017 به ما می‌آموزد که آیا امکان داشتن یک شغل لذت‌بخش وجود دارد؛ و در صورت امکان، چگونه می‌توان به آن دست یافت، و از تله‌های این مسیر دوری کرد.

چه کسانی باید کتاب شغل مورد علاقه را بخوانند؟

  • کسانی که در جستجوی یافتن شغل مورد علاقه‌ی خود هستند
  • افرادی که از شغل فعلی خود راضی نیستند
  • افرادی که به تغییرات ناشی از مدرنیته علاقه دارند

درباره‌ی نویسنده

این کتاب در مجموعه‌ی مدرسه‌ی زندگی (School Of Life) نوشته شده، و توسط نویسنده‌ی معروف، آلن دو باتن (Alain De Botton) بازبینی و ویراستاری شده است.

آلن دو باتن فیلسوف و نویسنده‌ای است که در آثارش، به دنبال راهنمایی مردم برای رهایی از مصیبت‌های زندگی در عصر مدرن است.

اولین ایده‌ی اصلی کتاب

قدم گذاشتن در مسیر انتخاب شغل موردعلاقه

ایده تیتیان این بود که می‌توان هردوی این مؤلفه‌ها، یعنی لذت و درآمد را یکجا داشت. این ایده امروزه به قدری در ایدئولوژی ما نهفته شده است که یک شغل عالی را شغلی می‌دانیم که پول و رضایت درونی را یکجا برایمان فراهم کند. نمی‌توانیم انکار کنیم که یافتن چنین شغلی دشوار است؛ زیرا لذت درونی و درآمد به هیچ عنوان از یک جنس نیستند. اینکه بتوانیم هم‌زمان روح خود را سیراب کنیم و مخارج زندگی‌مان را نیز تأمین کنیم، هدفی است که به سادگی ممکن نیست.

جالب است که وقتی تیتیان این ایده را مطرح کرد، اندکی بعد، روابط شخصی انسان‌ها نیز دستخوش تغییر شد. تا پیش از آن، افراد با یکدیگر ازدواج می‌کردند تا به یک هدف مشخص، مانند تولید نسل یا تقسیم کارها در اداره کردن زندگی دست یابند. درواقع، ازدواج همان جایگاهی را داشت که کار کردن برای کسب درآمد داشت. از طرف دیگر، ماجراهای عاشقانه‌ای که میان دو نفر پیش می‌آمد، حکم همان فعالیت لذت‌بخشی را داشت که کسی انتظار درآمد از آن را نداشت. بدین‌ترتیب، داشتن معشوقه‌هایی جدا از همسر، یک اتفاق عادی محسوب می‌شد؛ زیرا هیچ‌کدام از این دو نمی‌توانستند جای همدیگر را پر کنند. مانند کسی که مجبور بود از صبح تا غروب نجاری بکند، پول در بیاورد و شب‌ها با نواختن ساز، روح خود را ارضاء کند.

بدین‌ترتیب، همان‌طور که هنوز شغل موردعلاقه معنایی نداشت، ازدواج رمانتیک نیز بی‌معنا بود. تا آنکه در نیمه‌ دوم قرن هجدهم میلادی، مردم کم‌کم متوجه شدند که هم می‌توانند ازدواج کنند و به اهداف زندگی مشترک برسند و هم عاشق همسر خود باشند. این اتفاق دو سر طیف، یعنی ازدواج و عشق را با یکدیگر یکی کرد و حاصلِ آن چیزی نبود جز ازدواج همراه با عشق. مانند آنچه که درباره کار کردن پیش آمده بود؛ کسب درآمد همراه با رضایت درونی.

این دو تغییر در زندگی انسان مدرن به جز نتایج خوب و دلچسبی که داشت، مشکلاتی را نیز به‌وجود آورد. اولین مشکل این بود که ما جدایی ذاتی عمل لذت‌بخش از عمل هدف‌گرا را از یاد بردیم و معیارهای زندگی خود را بر اساس ایده‌ تیتیانی بنا کردیم. بدین‌ترتیب، ما معیارهای بلندپروازانه‌ای برای زندگی خود در نظر گرفته‌ایم که وقتی به آن نمی‌رسیم احساس می‌کنیم به‌قدر کافی خوب و توانمند نیستیم، سپس خود را سرزنش می‌کنیم.

دومین مشکل که در ادامه پیش آمد، این بود که ما خیال کردیم پیدا کردن یک شغل موردعلاقه و دارای درآمد خوب، هیچ نیازی به آموزش ندارد؛ بلکه کاملاً غریزی اتفاق می‌افتد. ما این الگوی اشتباه را درخصوص روابط شخصی خود نیز پیاده کردیم؛ همچنان که به دنبال ازدواج با عشق هستیم، هیچ آموزشی نمی‌بینیم و هیچ مهارتی را در خود تقویت نمی‌کنیم؛ بلکه منتظر هستیم تا غریزه‌مان همه کارها را پیش ببرد و این اشتباه بزرگی است. همانطور که برای یاد گرفتن ریاضی نیاز به آموزش داریم، برای یافتن شغل مورد علاقه یا رابطه‌ی مطلوب خود نیز باید آموزش‌های لازم را دریافت کنیم.

در مسیر پیدا کردن شغل موردعلاقه، موانع جدی‌ای وجود دارد که خوشبختانه تا امروز شناخته شده‌اند و راهکارهایی برای غلبه بر آنها نیز پیدا شده است. در این بخش، این موانع را بررسی می‌کنیم:

1- فقدان مهارت‌های لازم

داشتن هر شغل رضایت‌بخشی نیازمند داشتن یک سری مهارت‌ها و توانایی‌های مشخص است. خوشبختانه، امروزه این موضوع نمی‌تواند یک مانع محسوب شود؛ زیرا باوجود مؤسسات آموزشی مختلف و امکانات گسترده اینترنتی، هرکسی به‌راحتی می‌تواند مهارت‌های موردنیاز خود را فراگیرد.

2- فقدان اطلاعات در مورد فرصت‌های موجود

در گذشته، مانند امروز این امکان وجود نداشت که بتوانیم به سادگی از فرصت‌های شغلی که در سرتاسر شهر، کشور و حتی دنیا وجود دارد باخبر شویم. برای مثال، ممکن بود شما تمام مهارت‌های لازم برای شغل نخ‌ریسی را داشته باشید و حتی به این کار علاقه‌مند هم باشید، اما اگر با یکی از دوستانتان که در کارخانه نخ‌ریسی در کشوری دور کار می‌کند ارتباط نیابید، هیچ‌گاه از این فرصت شغلی آگاه نمی‌شوید. بنابراین، به همین سادگی ناچار می‌شوید که تا پایان عمرتان در شهر خود به کار دیگری مشغول شوید.

اما امروزه وجود ارتباطات اینترنتی و نیز تأسیس هزاران مؤسسه شغل‌یابی و استخدام، این نکته را تضمین می‌کند که شما از تمام فرصت‌های شغلی که می‌توانند برایتان مناسب باشند باخبر شوید.

3-فقدان هدف منسجم

این مانع برخلاف دو مورد قبلی، کماکان پابرجاست و هنوز راه‌حل مناسبی برای آن پیدا نشده. درحالی‌که بسیار مهم‌تر و تأثیرگذارتر از آنها است. تصور کنید امکانات کافی برای کسب تمام مهارت‌ها را در اختیار دارید و یک مؤسسه شغل‌یابی نیز شما را در جریان تمام فرصت‌های شغلی موجود قرار دهد، اما اگر خودتان ندانید که دقیقاً چه چیزی می‌خواهید، این مسیر به سرانجام نخواهد رسید.

ما تلاش‌های اندکی در زمینه شناختن خود و علایق درونیمان کرده‌ایم و همین موضوع باعث می‌شود اغلب سردرگم باشیم. شاید ته دلمان می‌دانیم که به چه کاری علاقه داریم، اما کافیست کسی یک سؤال جدی در این باره از ما بپرسد، آن‌وقت متوجه می‌شویم که ذهنمان درباره این موضوع به قدر کافی انسجام ندارد.

یکی از کارهایی که روان‌شناسان برای حل این مشکل انجام داده‌اند، طراحی پرسش‌نامه‌هایی است که تیپ شخصیتی افراد را باتوجه به علایق و ترجیحات آنها مشخص می‌کند و سپس شغل‌های مناسب برای هر تیپ شخصیتی را در اختیارشان قرار می‌دهد. اما متأسفانه این پرسش‌نامه‌ها نیز نسبت به پیچیدگی و عمق شخصیت انسان‌ها ناکافی هستند.

برای مثال، ممکن است مشاوری که به او مراجعه کرده‌اید، تیپ شخصیتی شما را برای انجام کارهایی مانند حسابداری، مدیریت روابط عمومی و کارهایی از این دست مناسب بداند. شما به او اعتماد می‌کنید و رشته تحصیلی و آینده شغلی خود را بر اساس گفته‌ او انتخاب می‌کنید؛ غافل از آنکه استعداد و میل درونی شما به سمت نوازندگی است.

متأسفانه همواره گستره عظیمی از استعدادهای بشری به دلیل عدم شناخت درست از خودمان و راهنمایی‌های اشتباه اطرافیان، ناکام باقی می‌ماند. بنابراین، امروزه، مشکل اصلی ما برای یافتن شغل موردعلاقه‌مان، نداشتن تحلیل دقیق از قابلیت‌هایمان است.

مشکل دیگری که پرسش‌نامه‌ها و آزمون‌های مذکور دارند این است که افراد را فقط به سمت شغل‌هایی که وجود دارند هدایت می‌کنند. این آزمون‌ها گزینه‌های شغلی کاملاً روشنی در نظر دارند و بر اساس همان گزینه‌ها حکم صادر می‌کنند. در‌حالی‌که ممکن است توانایی‌های یک فرد برای شغلی مناسب باشد که عملاً وجود ندارد، اما می‌توان آن را به‌وجود آورد. بنابراین، نباید اجازه دهیم آزمون‌های مشاوره‌ای چارچوب‌مند، ما را از مسیری که می‌توانیم در آن به موفقیت بزرگی دست یابیم دور کنند. در بخش بعدی، موانعی را که اجازه نمی‌دهند هدف منسجمی برای خود تعریف کنیم، بررسی خواهیم کرد.

می‌خواهید خلاصه‌ی کامل کتاب شغل مورد علاقه را مطالعه کنید؟

فهرست ایده‌های اصلی این کتاب

مقدمه

1

قدم گذاشتن در مسیر انتخاب شغل موردعلاقه

2

موانع هدفمند بودن

3

چند تمرین عملی

4

دوازده جنبه لذت‌بخش کار

5

خطاهای متداول در انتخاب شغل

6

نقش خانواده در مسیر شغلی ما

7

بازدارنده‌های درونی و بیرونی در انتخاب شغل موردعلاقه

8

ما فقط یک شغل به قدر کافی خوب لازم داریم، نه بیشتر

9

خلاصه‌ی پایانی

دانش بیشتر، در زمان کوتاه تر

icon

بخوانید یا گوش کنید

به‌جای مطالعه‌ی یک کتاب در چند ساعت، نکات کلیدی کتاب‌های پرفروش را در چند دقیقه بیاموزید.
icon

کتاب بعدی خود را بیابید

فهرست‌هایی که توسط کارشناسان برای شما شخصی‌‌سازی‌ شده‌است را دریافت کنید.
icon

هایلایت کنید (به زودی)

بخش‌های مورد علاقه‌ی خود از خلاصه‌ی کتاب‌ها را هایلایت کنید تا همیشه به راحتی به آن‌ها دسترسی داشته باشید.

نظرات کاربران

پیشنهاد بایتشل

کتاب‌هایی که ما فکر می‌کنیم از مطالعه‌ی آن‌ها لذت ببرید

بایتشل در شبکه‌های اجتماعی



© 1403 - 1402 تمام حقوق و محتویات این سایت متعلق به بایتشل است.
هرگونه کپی برداری و یا استفاده از محتوای این سایت در هر فضای دیگری ممنوع است.